یک آتئیستِ خدا پرست

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

dont be a warder

پنجشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ۰۷:۲۸ ب.ظ


یادمان باشد هر زندانی یک زندان بان میخواهد،زندان بانی که از نظر محدودیت کم از خود زندانی ندارد...
بیایید تمرین کنیم دیگران را در قالب کلماتمان زندانی نکنیم!
فارغ از کلمات دخترانه،پسرانه و...همدیگر را ببینیم.
"وااااای اونو ببین چقدر پسرونه لباس پوشیده"
"ببین باورت نمیشه که پسره چقدر لوس حرف میزد یه آن فکر کردم دختره..."
باور کنید هیچکدام از این اِلمان هایی که ما برای خودمان قرار دادیم در هیچ سند ملی و یا حتی بین المللی نیامده.
دنیا خودش به اندازه ی کافی محدود است واینگونه محدود کردن همدیگر واقعا احمقانه است!
بیایید برای آزاد بودن خودمان هم که شده دیگران را آزاد بگذاریم.


  • یاسی ...

نظرات  (۱۳)

یاد بگیریم بدیها را نگوییم ... نبینیم ... نشنویم ...
پاسخ:
جدا از یاد گرفتن باید پذیرفت...
  • بانو ف تک نقطه
  • نه کاملا ولی تا حدودی موافقم .. بدون چهارچوب بودن خیلی شدید یه بی نظمی غیر قابل تحمل ایجاد میکنه .. محدودیت همیشه هم بد نیست واسه همین .. ولی همچنان تا حدودی که کم هم نیست حدودش ، باهات موافقم :)
    پاسخ:
    خیلی متشکرم که تا حدود زیادی موافقید! :)
    عرضم به حضور انورتون که من هم به نظم قائلم...
    اما چه نظمی؟نظمی که اگر نباشد طبیعت مختل شود!مثلا ازدواج های همجنس گرایانه واقعا جای های و هوی دارد...
    یا چیزی که جدیدا زیاد میبینم اشتغال زن بیرون منزل و خانه داری مرد....آن هم بدون وجود هیچ دلیل عقلانی و یا اقتصادی!!
    این مسائل جدا از اِلمانهای رفتاری است که من نامبردم!هرچند معتقدم حتی در این مسائل هم حق تمسخر فرد و نشانه رفتن انگشت اشاره یمان به سمتش را نداریم!
    دقیقا...ب این ها میگویند شاخص های جنسیتی....مثلا وقتی ب یک دختر کوچولوی ناز و تپلی میرسیم نگوییم وای چ دختر خانم ملوسی و خوش تیپی....بگوییم چ کوچولوی مهربونی...دست نگذاریم روی شاخصه های جنسیتی اش....اصلا از همان اول باید بچه ها را اینطور بار اورد...خیلی زیبا نوشته اید...واقعا ک چ؟این حرف ها چ معنی دارد میان ما؟؟؟؟
    پاسخ:
    دقیقا...
    همیشه معتقدم انسان باید به سبک کیشلوفسکی زندگی کند...
    همان خوب که چی گونه!همان ثم ماذا ی اعراب...
    آنوقت مطمئنا خیلی کارهارا انجام نمیدهد
    موافقم
    ولی برای حرف زدن یک پسر
    خدایی زشته...
    پاسخ:
    چرا؟چی باعث شده اینو زشت بدونیم!؟
    خوب یک پسری دوز عواطفش بالاست و نسبت به بقیه ی مردها احساسی تر حرف میزنه...
    همیشه استثناها زشت اند!؟
    بعد مثلا چون خود شما دختری مثال اول زشت نیست!؟😁
    ای بابا...
    نه خوب لباس پوشیدن سلیقه ایه
    ولی حرف زدن....:-\ 
    مرد مررررده هیکلیه زمخته قویه ضگصداش بمه
    نباید لوس باشه اصلا تو ماهیت یک انسان نیست...
    پاسخ:
    طرز حرف زدن سلیقه ای نیست!؟
    شما با اساتیدتان با دوستانتان و با خانواده به یک سبک حرف میزنید؟
    و یا نه لحن و کلمات را تغییر میدهید!!
    که گفته مرد زمخت است!؟هیکلی بودن و قوی بودن تناسبی با زمخت بودن ندارد ها...

    بالاخره با هرچی موافق باشم با لوس حرف زدن پسرا واقعا مخالفم و اصلا هم نمیتونم تحمل کنم:-D 
    پاسخ:
    عزیزم...
    شمامختاری من قصد متقاعد کردن کسیو ندارم😉
    :-D 
    :-) 
    پاسخ:
    : )
  • محمد عباسی
  • اینجوری هم باحال بودا
    می خوام کپی کنم؟

    پاسخ:
    چی چجوری باحال بود!؟
    بفرمایید...
  • فائزه سلیمانی
  • هیچکس تاوقتی ،خودش نپذیره نمیتونه درکلمات دیگران ،زندانی
    بشه...
    منظورم اینه که خودفرد وقتی اهمیتی نده به ایده ونظر بقیه
    زندانی نمیشه و راهِ خودش رو میره
    اصن اصلشم همینه..
    مردم همیشه حرف ونظر دارن ک بگن
    "چه مدل موی خزی ،چه تیپ پسرونه ای زده دختره
    چه رنگ موهاش ،زشته..یا مثلا یسری قواعد خودساخته
    که هرکی نخواد اون قاعده رو رعایت کنه
    ازنظربقیه عجیبه یا پسندیده نیس...
    مث اینکه پسری که موهاشو بلند بذاره یا موهاشو ببافه
    یادختری که موهاشو پسرونه بزنه
    چیزای که جزء هنجار یک جامعه یاقانون نیس
    وفقط به سلیقه ونظر خودفرد برمیگرده
    بنظرم انسان ها حداقل ازاین جهت آزادن
    مگر که اسیر ذهن قضاوتگر خودشون بشن
    وگرنه مثلا یه دختر میتونه درچارچوب قوانین یک جامعه
    ولی در راستای سلیقه ی خودش لباس بپوشه
    یاحتی مدل حرف زدنش مطابق اعتقاد وسلیقه خودش باشه
    ولی درچارچوب قانون وهنجار
    ودرعین حال اهمیتی هم به نظرات بقیه نده




    پاسخ:
    بله...حرفهاتون مغایرتی با نوشته ی من نداشت؛فقط...
    من از یک سمت نگاه کردم و شما از سمت دیگه...
    ببینید،اینکه مخاطب این حرفها چه تصمیمی میتونه بگیره و یا چه رفتاری نشون بده بحث جدا گانه ایه!
    طرف صحبت من اون هایی اند(یا بهتره بگم ماهایی هستیم)که ذهن خودمون رو با این قوانین و چهارچوب ها بستیم و خودمون رو زندان بان دیگران قرار میدیم...یادمون باشه بخشی از مردم هم خود ماها هستیم و جز جدا ناپذیری از همون مردمیم!
    بعد هم من فکر میکنم حتی اگه اون فرد اونقدر ثابت قدم و با اعتماد به نفس باشه که راه خودشو ادامه بده بازهم اندکی در کلمات ما زندانی میشه!چرا!؟چون باید به خودش بگه "بیخیالِ بقیه هرکاری که فکر میکنی درسته همون کارو بکن..."واین یعنی صرف انرژی!یعنی محدود شدن زمان یک فرد هرچند که کمتراز یک ثانیه باشه!!یعنی محدود شدن و زندانی شدن!!
    در آخر هم باید بگم این خود ماییم که این هنجار هارو تشکیل میدیم و هیچ قانون نوشته شده ای وجود نداره...پس چه بهتره که خودمون هم این هنجارها و محدودیت هارو کم کنیم!
    و در آخر تر هم متشکرم از وقتی که گذاشتید: )
  • محمد عباسی
  • منظورم این جور نگاه کردن به این مسئله
    قبلا اینطوری فکر نکرده بودم
    پاسخ:
    آها...
    متشکر از توجهتون:)
  • ماهی سیاه کوچولو
  • مرگ بر خط قرمزها :/
    پاسخ:
    تکبیر😄
  • مهیار حریری
  • در کلیت با نظرتون موافقم ولی معتقدم حرمت هنجار های ناشی از ارزش های بنیادین جامعه باید حتما حفظ بشه.
    نمیشه اجازه داد به اسم آزادی هرکس هرطور دلش خواست این هنجار ها رو زیر پا بذاره و از چهارچوب اخلاقی تعیین شده توسط جامعه عدول کنه و به فرهنگ غنی آبا و اجدادش پوزخند بزنه !!
    پاسخ:
    آخر درد این است که این ارزش های بنیادین جامعه،این هنجارها،چهارچوب ها،این فرهنگ غنی!در نظر تک تک افراد یک چیز متفاوت است...
    به اندازه ی جمعیت ایران در ذهن مردم فرهنگ و هنجارهای متناسب با طرز تفکر خودشان وجود دارد.. و مسلما نمیتوان به یک الگوی واحد رسید...
    و مسلما با این تفکر عمل هرکسی در نظر دیگری یک پوزخند حساب میشود!!
    درود.
    پاسخ:
    سپاس!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">