خیلی با خودم کلنجار رفتم تا "خودم"رضایت دهد بنویسم!
سیزدهم فروردین هزار و سیصد و نود وپنج!
قرار شده بود با استاد"ن" سیزدهم را برویم پارک لاله تا عکاسی در جمعیت را برایم توضیح دهد؛البته قبل تر از آن،جشنی برگزار بود که باید آن را پوشش میدادیم و بعد میرفتیم سراغ کار خودمان...
اجراها که تمام شد!مشغول آماده کردن وسایلمان شدیم تا برنیم به دل جمعیت...که یک آن صدایی شنیده شد:"اِ...هدیه تهرانی"سرم را بالا گرفتم که ببینمش!
خیلی با عجله؛ با یک گلدان بزرگ توی دستش،قدم برمیداشت.
دوباره سرگرم کار خودم شدم،داشتم با نمای آبنمای پارک توی کادر دوربینم بازی میکردم که صدای جیغ یک زن چندثانیه ای زمان را نگه داشت.
صدا از سمت همان جمعیتی بود که اطراف خانم تهرانی حلقه زده بودند!از استاد شنیدم که برای حمایت از محیط زیست و گرامیداشت روز طبیعت جمع شدند!ته دلم تحسینشان هم کردم!اما جیغ زدنشان برای چه بود!؟
دنبال استاد به سمت جمعیت رفتم!
کاشف به عمل آمد یکیشان یک افسر نیروی انتظامی را از دور دیده و آنطور بدون مکث جیغ میکشد...افسر جلو رفت گفت: مجوزتونوبدید ببینم!و خب،نبودِ مجوز باعث شد که خانم تهرانی احتمالا از روی شرمندگی جمعیت رو ترک کنند: |
بعد افسرِمذکور بیسیم زد و نیروی کمکی خواست تا جمعیت را متفرق کند!زدن بیسیم همانا و برپا شدن صحنه ی عاشورا همانا...هرکدامشان یک دوربین درآوردند و شروع کردند به فیلم برداری...جوری داد میزدند که انگار نیروی انتظامی دارد زیر شنی های تانک لهشان میکند!!
استاد هم که به خاطر ظاهرش از فحاشی ها بی نصیب نماند:غارتگرها،شماها مملکت را به گند کشیدید،مفت خور ها...
آنقدر ادامه دادند تا منی که تا چند لحظه ی پیش از وحشت پشت استاد پناه گرفته بودم،استاد را نشاندم روی نیمکت و خودم جلویش ایستادم که کمتر دیده شود.
اوضاع کمی آرام شد که دوباره صدای فریاد یکیشان بلند شد:حسینو بردن!!!بردنش...انداختنش تو ون نامردا بردنش....
هاج و واج استاد را نگاه کردم و گفتم:واقعا اگه برده باشنشون کارشون خیلی سخیفه!اونا که مجوز دستگیری نداشتند!استاد پوزخند زد و به زن خیره شد...
رفتم نزدیک زن و کنارش ایستادم تا دقیق متوجه شوم چه برسر حسین آمده...
که یکی از اعضای گروه خودشان آمد کنار نامبرده ایستاد با تن صدای پایین گفت:حسین کی بود؟!
و ثانیه ای بعد چشمکِ رد و بدل شده اشان بود که به حرفهای چند لحظه ی قبلم پوزخند زد!
حالا اینکه چرا یک هنرمند خودش را قاطی این ماجرا ها میکند؟!چرا اجازه میدهد سایت ها و فن پیج هایش خبر دستگیریش را تیتر کنند!؟همه اش سؤالی است که ته ذهنم باقی مانده...
اما سؤال بزرگترم این است:اینهایی که شیفته ی تفکر غرب اند،و رفتارشان با قوانین آنها مو نمیزند چرا در این مورد این قانونی که بایدبرای هر اجتماعی هرچند کوچک مجوز گرفت از همان غرب پیروی نمیکنند!؟
+1:دوستانی که مدت زمان بیشتریست مرا میشناسند،میدانند که من ابدا فرد مذهبی ای نیستم و به هیچ وجه سنگِ دولت و انقلاب و غیره را به سینه نمزنم!من تنها وقایعی را که دیدم با چند روز تأخیر بازگو کردم;همین./