یک آتئیستِ خدا پرست

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

چو برفِ نشسته به روی شیروانیِ داغ...

يكشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۰۴ ق.ظ


فریاد من تمام نفرت من را نشان نمیدهد!

همانطور که نوشته ها و حرف هایم نمایانگرتمام حماقتم نیستند!

خنده هایم هیچ چیز دنیارا تکان نمیدهد؛ودلی را نمی لرزاند!

وتکان دادن دستهایم کمکی به نجاتِ تکه پاره هایم نمیکنند!

تنها،اشکهایم راویان مقدس من اند!

راویانِ مقدسِ من...


+1:فریاد نمیکشم

که خواهند گفت

از استخوان درد است

مویه نخواهم کرد

باور نمیکنند که این صدای زخمی یک مرد است

گریبان نمی درم که عریانی

عادت درختان بی تصمیم

در تازیانه ی هوای سرد است

صله ای نمی خواهم

چرا که طلا

تمام افتخار از این دارد

که به رنگ گونه های من زرد است

*برف روی شیروانی داغ/میر هادی کریمی.

+2:دلم فریاد میخواهد ولی در انزوای خویش. *محمدعلی بهمنی.

+3:این چندمین بار است که در عمر وبلاگ نویسی ام این شعر هادی میر کریمی را پست میکنم؛بس که لعنتی و خوب است!

+بعدا نوشتیم:متن شعرگونِ ابتدای پست از سری دست نوشته هایم است و ارتباطی باجناب میرکریمی ندارد!سؤال نفرمایئید ; )

نظرات  (۱۷)

بس که لعنتی ،خوب است...
پاسخ:
لعنتیِ دوست داشتنی!
فکرهایم
حرفهایم
من هایم
آمدن و رفتنهایم ...
همه و همه ...
برای هیچکس مهم نیستند ...
این منم ...
پاسخ:
این منم...
برگ خزان زده ای که عابران تنها  از له کردنم لذت میبرند!
واقعا هم عالی بود....
چه قدر خوبه این قسمتش....:
تنها اشکهایم راویان مقدس منند...
راویان مقدس من.. 
پاسخ:
راویانِ صادق و مقدس من...
و نمیدانی که شنیدن صدای خش خش له شدنم 
چه لذتی دارد ...
پاسخ:
و چه وحشیانه لذت میبرند...
جدا خوب و زیبا بود
کیف کردم ^_^
پاسخ:
کل متن که خوب و زبیا نبوده قطعا..
... و مستانه می خندند ...
پاسخ:
آه...
آه از آه تو ...
پاسخ:
[به بلندای یک آه سکوت]
  • ماهی سیاه کوچولو
  • لعنتی و خوب رو واسه پیتزا من همیشه میگم :)

    پاسخ:
    :))برای خیلی چیزها کاربرد داره...طهران،شعرهای سعدی...پیتزاهم خوبه!!
    البته اینا لعنتیِ خوبه...
    آه که چه می چسبد ...
     نگاه به تو ...
    در سکوت ...
    پاسخ:
    : )
    :))))
    کمرم شکست... :)
    پاسخ:
    اِ...چرا!؟ o_O
    خیلیییی از نظرتون ممنونم. واقعا از این نظرایی که کمکم میکنن خوشم میاد.اینجوری دنیای مجلزی خیلی مفید میشه.
    کاملا حق با شماست...دقیقا همون حالتو دارم. اما نمیدونم چطوری بیرون بیام.
    کم کم حس میکنم از یه سیاره ی دیگه،اشتباها پرت شدم رو زمین!
    اینگار نه تو این خانواده و نه تو این جامعه بزرگ نشدم...
    نه افکار و نه اعتقادات هیچکس شبیهم نیست بجز یه نفر! که اونم گاهی ظاهربین شدنش شگفت زدم میکنه! انگار گاهی حتی اون یه نفرم سر سوزنی شبیهم نیست. و جالبه که اونم حتی یه کلمه از حرفامو نمیفهمه!
    اولین نفر همون آقای سبز بود که احتمالا بدونین کیه. و دومین نفر شما که واضحتر صحبت کردین و خیلیییی ممنون و خوشحالممم 😊
    پاسخ:
    خیالم راحت شد ترس این رو داشتم که ناراحت بشید از حرفهام...خوب نمیشه آدمها رو پیش بینی کرد...
    خیلی وقته دنبال یک نقطه ام،نقطه ای که امثال من و شما رو به هم شبیه کرده!
    گاهی ماها میشیم یه وصله ی ناجور برای این دنیا...
    آقای سبز!؟چرا احتمال دادبد که میشناسمش!؟
    من ممنونم از پذیرا بودنتون☺
    شعر عالی بووود...عالی...
    پاسخ:
    پیشنهاد میکنم فیلم رو هم ببینید : )
    یادم است میگفتند چند سال پس از اتمام اکران شده است....حتما....دنبالش خاهم بود ک ببینمش...;-)
    پاسخ:
    بله متاسفانه...
    خیلی هم گم نام ماند بر خلاف کیفیتش!!
    چرا نیستی هنوز ؟؟؟؟؟؟؟
    پاسخ:
    نمیدونم : / آمدنم نمیاد...
    وبلاگتووون عالی بودددددد
    مخصوصا این پست..
    خوشحال میشم به منم سر بزنی :)
    پاسخ:
    عالی خواندید: )
    زیبا سرودی!
    پاسخ:
    سپاس!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">